بساطی شافعی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بساطی شافعی
بساطی کش نبوت مجلس آراست کجا هر بوالفضولی را در او جاست
زندگی را از قد خم عبرت آگه میکنم وقف رعنایی بساطی داشتم ته میکنم
یکی روز بنشست بر عزم کار بساطی برآراست چون نوبهار
جهان را که بینی چنین سرخ و زرد بساطی فریبنده شد در نورد
در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند بینیازان سر و گردن به خم افراختهاند
ای چو خورشید فروزنده عالم بجمال عدلت افکند بساطی ببسیط عالم