اتش نشاندن

لغت نامه دهخدا

( آتش نشاندن ) آتش نشاندن. [ ت َ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشتن آتش و اطفاء آن: آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست. ( گلستان ).

فرهنگ معین

( آتش نشاندن ) ( ~. نِ دَ ) (مص م. ) ۱ - خاموش کردن آتش. ۲ - کنایه ا ز: فرو نشاندن خشم و غضب. ۳ - خاموش کردن فتنه و آشوب.

فرهنگ فارسی

( آتش نشاندن ) ( مصدر ) ۱ - خاموش کردن آتش فرو نشاندن حریق. ۲ - فرو نشاندن خشم و غضب. ۳ - خاموش کردن فتنه و آشوب.
کشتن آتش و اطفائ آن

جمله سازی با اتش نشاندن

در اين مورد پيغمبر گرامى به چند صورت از فرزندان خود احترام كرد: به پاخاستن،به انتظار ماندن، استقبال كردن و بر دوش نشاندن، تكريم عملى آن حضرت بود و درپايان با جمله ((سواران خوب )) لفظا از آنان احترام نمود جالب توجه آن كه احترامرسول اكرم به فرزندان خود اغلب در محضر مردم بود و اين دو فايده در برداشت:
به آش و نان توان ایمن ز شر فتنه جویان شد فرو جز با نمک نتوان نشاندن آتش مل را
نشاندن نیست آسان همچو موج‌ گوهر از پایم محیط ازسرگذشت آسود تا یکقطره جوش من
علت اينكه عمر سعد چنين ماءموريتى را پذيرفت اين بود كه عبيدالله زياد والى كوفه، او را به فرماندهى چهار هزار رزمنده كوفى ماءموريت داده بود كه براى فرو نشاندن آشوب مردمان دستبى عزيمت كند. زيرا ديلم، بناى دست اندازى به آنجا را گذاشته و آن را از حيطه اقتدار خلفاى اموى بيرون كرده بود.
از سوى ديگر، وقتى غرض از خليفه نشاندن در زمين، تسبيح و تقديس بآن معنا كهگفتيم حكايت كننده و نمايشگر صفات خدائى تو باشد، از تسبيح و حمد و تقديس خود ماحاصل است، پس خليفه هاى تو مائيم، و يا پس ما را خليفه خودت كن، خليفه شدن اينموجود زمينى چه فايده اى براى تو دارد؟
اگر زينب عليها السلام، آنچنان محكم و استوار در جمع و استوار در جمع درباريان يزيد،سخن نمى گفت، و فضا را بر يزيديان تنگ نمى كرد. نهضت خونين كربلا، چهسرنوشتى داشت، اگر زينب عليها السلام حيدر وار، از حق و حقانيت برادرش دفاع نمىكرد و سر موئى سستى مى ورزيد، چه كسى توان به ثمر نشاندن خونهاى پاك بنىهاشم را داشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت