جان افرین

کلمه‌ی «جان‌ آفرین» در فارسی به معنای آفریدگار جان یا کسی است که حیات و زندگی می‌بخشد. این واژه از ترکیب «جان» به معنای زندگی یا نفس و «آفرین» به معنای ایجادکننده و خالق ساخته شده است. «جان‌ آفرین» معمولاً در متون ادبی، عرفانی و مذهبی برای اشاره به خداوند به‌کار می‌رود، زیرا خداوند خالق زندگی و جان انسان‌ها است. این واژه بار معنایی مثبت و احترام‌آمیز دارد و نشان‌دهنده عظمت، قدرت و رحمت آفریدگار است. در ادبیات فارسی، «جان‌ آفرین» برای بیان ستایش، توسل و توصیف ویژگی‌های الهی استفاده می‌شود و احساس شکرگزاری و تحسین نسبت به زندگی و خلقت را منتقل می‌کند. از نظر فرهنگی و دینی، این صفت یادآور نقش خداوند در پدید آوردن جهان، انسان و موجودات زنده است. در متون عرفانی، «جان‌ آفرین» بیانگر منبع حیات و نیروی الهی است که همه موجودات از آن بهره‌مند می‌شوند. این کلمه با واژه‌هایی مانند خالق، زندگی‌بخش، آفریدگار و معبود هم‌معنی است و بار معنایی عمیق و روحانی دارد.

لغت نامه دهخدا

( جان آفرین ) جان آفرین. [ ف َ ] ( اِخ ) روان آفرین. خالق روح. ( ناظم الاطباء ). آفریننده جان. ( آنندراج ). خالق. آفریدگار. خدا:
یکی گنج بخشید بر هر کسی
بجان آفرین کرد پوزش بسی.فردوسی.تهمتن به نیروی جان آفرین
بکوشید بسیار با درد و کین.فردوسی.بدو گفت یزدان جان آفرین
ترا ایدر آورد از ایران زمین.فردوسی.شیر نر تنها بود هر جا و خوکان جفت جفت
ما همه جفتیم و فرد است ایزد جان آفرین.منوچهری.که آن جان آفرین داننده راز
ندارد در خدائی هیچ انباز.ناصرخسرو.بنام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین.نظامی.وصال حضرت جان آفرین مبارکباد
که دیر و زود فراق اوفتد در این اوصال.سعدی.بجان آفرین جان شیرین سپرد.سعدی.لعل ترا ایزد از جوهر جان آفرید
باد هزار آفرین بر تو ز جان آفرین.سلمان.- جان بجان آفرین تسلیم کردن؛ مردن.

فرهنگ معین

( جان آفرین ) (فَ )(ص فا. )خالق روح، آفریدگار.

فرهنگ عمید

( جان آفرین ) ۱. آفرینندۀ جان، روان آفرین.
۲. [مجاز] خداوند: به نام خداوند جان آفرین / حکیم سخن درزبان آفرین (سعدی۱: ۳۳ حاشیه ).

فرهنگ فارسی

( جان آفرین ) ( صفت ) روان آفرین خالق روح آفریدگار.
روان آفرین

جمله سازی با جان افرین

بیژن نیز که در گردنه از دلاوران همراه خود جدا شده بود به سوی ارتفاعات دنا می‌رود و در بین راه جان به جان آفرین تسیلم می‌کند. از آنجا که محل دقیق مرگ او مشخص نیست به سه قلهٔ که احتمال محل مرگ اوست بیژن ۱ و ۲ و ۳ می‌گویند.
بادا هزاران آفرین بر جانت از جان آفرین مگذار خواجو را چنین محبوس این محنت سرا
بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن تا خلق شکر تو بر جان آفرین کنند
جز این یک حاجت از جان آفرین نبود صفایی را که بخشد هر نفس جانی به وی در خورد قربانت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
نمایان یعنی چه؟
نمایان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز