اضرب

لغت نامه دهخدا

اضرب. [ اَ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ ضَرْب، بمعنی آخر بیت شعر. ( از لسان العرب ) ( اقرب الموارد ). ج ِ ضرب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ضرب شود.
اضرب. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) زننده تر. ( ناظم الاطباء ):
اطعنها بالقناة اضربها
بالسیف جحجاحها مسوّدها.متنبی.

فرهنگ فارسی

زننده تر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ضرب (۵۷ بار)

جمله سازی با اضرب

💡 (و اضرب لهم مثل الحيوة الدّنيا كماء انزلناه من السّماء فاختلط به نبات الارض ‍ فاصبحهشيماً تذروه الرّياح و كان اللّه على كل شى ء مقتدراً)(431)

💡 در اين هنگام كه شايد بعضى با ناباورى سخن موسى را شنيدند و همچنان در انتظار فرارسيدن آخرين لحظات زندگى بودند فرمان نهائى صادر شد چنانكه قرآن مى گويد: مابه موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا زن (فاوحينا الى موسى ان اضرب بعصاكالبحر).

💡 به بيان ديگر، مقتضاى ظاهر سياق فقلنا اضرب بعصاك الحجر.. قد علم كلّ اناسمشربهم اين است كه جريان ياد شده مربوط به واقعه خاصى بود كه يك بار و دريك جا اتفاق افتاد و مكان واقعه، از وسعت و تناسبى برخوردار بود كه مى توانستدوازده آبشخور هر كدام حدود پنجاه هزار نفرى (1418) را در خود جاى دهد، نه اين كهسنگى بود به اندازه سر آدمى كه حضرت موسى آن را با خودحمل مى كرد.

💡 نخست مى فرمايد: (براى آنها اصحاب قريه رامثال بزن هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند (و اضرب لهم مثلا اصحابالقريه اذ جائها المرسلون ).

💡 624- احكام القرآن جصاص، ج 1، ص 279؛ المحلى، ج 7، ص 107. شايد منشاءاختلاف در اين دو لفظ اين باشد كه خليفه مزبور، دو بار اين موضوع را بيان كردهباشد. در جايى اعاقب عليهما و در جاى ديگر اضرب عليهما گفته است.

💡 ((انتم الانصار على الحق، و الاخوان فى الدين، و الجنن يوم الباس، و البطانهدون الناس، بكم اضرب المدبر و ارجو طاعهالمقبل، فاعينونى بمناصحه خليه من الغش، سليمه من الريب )) (173)