محتصر

لغت نامه دهخدا

محتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] ( ع اِ ) شیر که اسدباشد. ( منتهی الارب ). || ( ص ) حصار بر شتر بندنده ( و حصار نوعی است از پالان شتر ). ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شیر که اسد باشد

جمله سازی با محتصر

مصباح المتهجد و سلا ح المتعبد، مختصر المصباح، محتصر فىعمل بوم و ليلة، انس الوحيد و هداية المسترشد و بصيرة المتعبد (204)
نقش‌ها گر بی‌خبر گر با خبر در کف نقاش باشد محتصر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز