لغت نامه دهخدا
خوش قولی. [ خوَش ْ /خُش ْ ق َ / قُو ] ( حامص مرکب ) خوش عهدی. خوش پیمانی.
خوش قولی. [ خوَش ْ /خُش ْ ق َ / قُو ] ( حامص مرکب ) خوش عهدی. خوش پیمانی.
عمل خوش قول مقابل بد قولی.
خوش عهدی خوش پیمانی
💡 ۲ـ قول و قرار چنان به خوش قولی معروف هست که حاضر است سرش برود ولی قولش برقرار بماند
💡 چه خوش شعری است شعر نعمت الله چه خوش قولی است گفتار خموشان
💡 این گفتهٔ مستانه از سید ما بشنو قولی و چه خوش قولی این سحر حلال اوست