خوش قول

لغت نامه دهخدا

خوش قول. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ / قُو ] ( ص مرکب ) صادق الوعده. آنکه در قول خود خلاف نکند. خوش عهد. مقابل بدقول.

فرهنگ عمید

کسی که به قول و وعدۀ خود عمل می کند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه بقول خود عمل کند کسی که بعهد خویی وفا کند مقابل بدقول.

جمله سازی با خوش قول

ما را باری نگار خوش قول اندر بر خود چو چنگ دارد
با حکیمان دائما بودی مقیم زیرک و دانا و خوش قول و حکیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال احساس فال احساس فال شمع فال شمع فال ای چینگ فال ای چینگ