لغت نامه دهخدا خوش قول. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ / قُو ] ( ص مرکب ) صادق الوعده. آنکه در قول خود خلاف نکند. خوش عهد. مقابل بدقول.
جمله سازی با خوش قول ما را باری نگار خوش قول اندر بر خود چو چنگ دارد با حکیمان دائما بودی مقیم زیرک و دانا و خوش قول و حکیم