خدای خوان

لغت نامه دهخدا

خدای خوان. [ خ ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه خدای را طلبد. آنکه خدای تعالی را خواند:
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوشخو
تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان.سعدی ( طیبات ). || ( اِ مرکب ) کنایه از انگشت شهادت. انگشت سبابه:
از ناله من رقیب در گوش
انگشت خدای خوان نهاده.خاقانی.

فرهنگ فارسی

آنکه خدای را طلبد آنکه خدای تعالی را خواند.

جمله سازی با خدای خوان

💡 کف نیاز به درگاه بی‌نیاز برآر که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست

💡 وقتی با مردمان گفت: که با مردمان سخن نگفتم تا سی کس از ابدال اشارت نکردند که بشاید که تو خلق را به خدای خوانی و گفت: دویست پیر را خدمت کردم که پیش از هفت از ایشان اقتدار نشایست.

💡 از نالهٔ من رقیب در گوش انگشت خدای خوان نهاده است

💡 از درد توام دوا فرستاد این خاصیت خدای خوانی است

💡 زمین و نعمت او را خدای خوان تو کرد که سوی او تو سزای نعیم و خوان شده‌ای

پیشنهاد یعنی چه؟
پیشنهاد یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز