گوشه کردن. [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) (...ناخن ) مبتلی به علت داحس شدن. دردی در گوشه ناخن پیدا آمدن از گرد شدن ریم و چرک اندک. عقربک شدن. رجوع به گوشه شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) گوشه کردن ناخن. دردی در گوش. ناخن پدید آمدن عقربک شدن.
جمله سازی با گوشه کردن
به همین علت و به منظور گوشهگیر کردن بیسمارک، پس از پیمان صلح فرانکفورت، با اتریش طرح دوستی ریخت.
کلاه گوشه همت اگر بلند افتد به مطلب دو جهان ناز می توان کردن