پیر و کور

لغت نامه دهخدا

پیر و کور. [ رُ ] ( ص مرکب ) سخت ناتوان و عاجز از پیری و ضعف بینائی. سخت سالخورده و ناتوان.

فرهنگ فارسی

( صفت ) سخت ناتوان و عاجز از پیری و ضعف بینایی سخت سالخورده و ناتوان.

جمله سازی با پیر و کور

ای خون دل پیر و جوان خورد دلت! وی ز آهن و از سنگ گرو برده دلت!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال انبیا فال انبیا