شاه تار

لغت نامه دهخدا

شاه تار. ( اِ مرکب ) تار بزرگ. رجوع به تار موسیقی شود. || تار کلان. تار اصلی. رجوع به تار مقابل پود شود.

فرهنگ فارسی

اولین تار سازها تار بم و گنده ٠

جمله سازی با شاه تار

ق/ ژوئن ۱۵۶۷ م، امیره ساسان در یک حملهٔ غافلگیرکننده در نزدیکی سیاه رودبار توسط شاه منصور لاهیجی فرمانده نظامی لاهیجان و حاکم کوچصفهان تار و مار شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قدرت
قدرت
متمایز
متمایز
نغمه
نغمه
سلیطه
سلیطه