لغت نامه دهخدا
سر رسن یافتن. [ س َ رِ رَ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) سر رشته یافتن. || دریافتن کار مهم. || رسیدن به مقصود. ( برهان ) ( آنندراج ).
سر رسن یافتن. [ س َ رِ رَ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) سر رشته یافتن. || دریافتن کار مهم. || رسیدن به مقصود. ( برهان ) ( آنندراج ).
سر رشته یافتن. یا دریافتن کار مهم
💡 هر کس به شغل خویش فرورفت و باز یافت از رای نیک و برکت خواجه سر رسن
💡 یک چند چو یوسف به بن چاه نشستیم زان سر رسن آمد به سر چاه رسیدیم