دوام کردن

لغت نامه دهخدا

دوام کردن. [ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پاییدن. پایستن. پایدارماندن. پایداری کردن. ( یادداشت مؤلف ):
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
خوش بود دریغا که نکردند دوامی.سعدی.|| مداومت کردن: کرز؛ دوام کردن بر خوردن قروت. استعلاج؛ دوام کردن بر خوردن شراب و ستهیدن در آن و بسیار خوردن آن. شرف؛ دوام کردن بر خوردن کوهان. ( منتهی الارب ). تثبیة؛ دوام کردن بر چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

پاییدن. پایدار ماندن.

جمله سازی با دوام کردن

💡 انسان‌ها به صورت گسترده و با شرایط محیطی مختلفی بر روی زمین در حال زندگی هستند و در شرایط متفاوتی نیز ممکن است بتوانند به زندگی خود ادامه دهند؛ در نتیجه برای انقراض بشر باید کل سیارهٔ زمین را نابود و غیرقابل زیستن کرد تا دیگر کسی نتواند برای زندگی کردن دوام بیاورد. انقراض موجودات زندهٔ زمین در گذشته نیز اتفاق افتاده‌است (انقراض دایناسور‌ها و عصر یخبندان) و باید این مسئله را طبیعی برشمرد.

💡 انقلاب فرانسه عصر تحول اجتماعی و سیاسی در فرانسه بود که از ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ میلادی دوام کرد. جمهوری خواهان که سلطنت شاهی را دور انداختند، از متفکران حاکمیت مردمی، حاکمیت قانون و دموکراسی نیابتی متأثر شده بودند. جمهوری خواهان نظریات و ارزش‌ها را از ویگیسم[الف] و فیلسفوفان روشنگری به عاریت گرفتند. جمهوری فرانسه، پخش شدن اصول جمهوریت به اروپا را حمایت کرد، اما بیشتر این جمهوری‌های خواهر[ب] ابزاری بود برای کنترول کردن زمین‌های اشغال شده بشکل ترکیبی از قدرت فرانسوی و محلی.

استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
قیز یعنی چه؟
قیز یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز