دبدبه زن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دبدبه زن
بر روی و قفای مه سیلی زده حسن او بر دبدبه قارون تسخر زده مسکینش
از هستی هر شی ء عجبم می آید از دبدبه ای که شد فلانی واصل
این دشت از عربستان سعودی به سمت شمال ۲۰ کیلومتر امتداد دارد و وارد کویت میشود. مساحت دشت دبدبه حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع است.
الهی دبدبه سوار ستمکار نفس را که کوکبه غرور و نخوتست بر ما مگمار و دبه که پیوسته نفس را بجوش آرد و آتش حرص و حسد را بخروش بر سرما مگذار زبان ما را از آنچه زیان است خاموش کن و خیالات رنگارنگ باطل راز دل فراموش تا جز ذکر تو بر زبان نیاریم و جز فکر تو در دل نگذاریم.
دبدبه ای می زنند بر سر بازار عشق هم سر جان می دهند کیست خریدار عشق
طایفههای کوچنشین در فصل زمستان برای چرای حیوانات خود در آنجا زندگی میکنند. دبدبه نامی است که بادیهنشینان به این دشت دادهاند و برگرفته از صدایی است که از نعلینهای آنها بر زمین سخت این دشت شنیده میشود.