خیار هندی

لغت نامه دهخدا

خیارهندی. [ رِ هَِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) هندوانه:
هست در شهر ابرقوه خیار هندی
کز بزرگی بود آن تخم دو تا یک خروار.بسحاق اطعمه.

فرهنگ فارسی

هندوانه

جمله سازی با خیار هندی

احتمالاً از فارسی میانه angArah «هندوانه». خیار ریز هندی که در خیارترشی استفاده می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد فال ارمنی فال ارمنی