خط بالیدن

لغت نامه دهخدا

خط بالیدن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) خط و نوشته را تراشیدن. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خط و نوشته را تراشیدن

جمله سازی با خط بالیدن

نهال زندگی بالیدنی وحشت‌کمین دارد نفس‌گر ریشه پیدا می‌کند ننگ از زمین دارد
بود بر جسم زار واعظ از صد خلعت زیبا ز لطف او به خود بالیدنی یک پیرهن خوش‌تر
دماغ فرصت این مقدار بالیدن نمی‌خواهد به‌گردون برده‌است از یک‌نفس سحر سحرخندت
خیالش در نظر خمیازهٔ بالیدنی دارد ز حشر ناله میترسم قیامت‌ کرده اندازی
به دل چون داغ روغن دم‌به‌دم پس می‌رود داغم چه سازم، کوکب بخت مرا بالیدن این باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز