تن پیمایی
جمله سازی با تن پیمایی
چو شمعم گر به این رنگست شرمساز پیمایی عرق گل میکنم چندان که رنگ خویش میشویم
از عرق پیمایی شبنم پر است آغوش صبح همت مخمورم از خمیازه خجلت میکشد
اگر خلقت نفرماید که فرماید به فروردین هوا را عنبر افشانی صبا را مشک پیمایی
نرگس اندر مسند رز بزم شاهی گسترد غنچه بر فرش زمرّد باده پیمایی کند
زبان از حرف پیمایی یکی یک چند کوته کن چو از ظاهر خمش گردی همه باطن زبان بینی
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی چو نبود قرب روحانی چه سود از قطع منزلها