تلخ بهر

لغت نامه دهخدا

تلخ بهر. [ ت َ ب َ ] ( ص مرکب ) کنایه از مدبر و بدبخت. ( آنندراج ):
شهنشاه شکرریزان دهری
اگرچه شوربخت و تلخ بهری.زلالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از مدیر و بدبخت.

جمله سازی با تلخ بهر

چند سختی ها کشی از بهر جمع سیم و زر؟ چند تلخی ها چشی از بهر پاس آب و نان؟
گرچه تلخ است طفل را مکتب بهر بازی رمد ز علم و ادب
در دل گل ناله بلبل ندارد گر اثر اشک شبنم، گریه تلخ گلاب از بهر چیست؟
نیست آسایش درین عالم که بهر خواب تلخ منت شیرینی افسانه می باید کشید
بهر نعیم خلد توان زین جهان گذشت کام ابد به تلخی کامی که می خرد
تا به خون خود توانی کرد لب شیرین، مباد حرف تلخ از خضر بهر آب حیوان بشنوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز