شنیق

لغت نامه دهخدا

شنیق. [ ش ِن ْ نی ] ( ع ص )جوان خویشتن بین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شنیق. [ ش َ ] ( ع اِ ) چوبی است که بر آن قرصه شهد را بردارند و در پهنخانه زنبور عسل آن را برپا کنند و این وقتی باشد که زنبور اولاد و بچگان خود را شهد خوراند. || پسرخوانده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مشنوق. ( اقرب الموارد ).

جمله سازی با شنیق

محمد شنیق (انگلیسی: Mohamed Chenik; زاده ۱ مهٔ ۱۸۸۹ – درگذشته ۲۰ نوامبر ۱۹۷۶) سیاستمدار و اهالی کسب‌وکار اهل تونس بود. وی دو بار از ۱ ژانویه ۱۹۴۳ تا ۱۵ مه ۱۹۴۳ و سپس از ۱۷ اوت ۱۹۵۰ تا ۲۶ مارس ۱۹۵۲ نخست‌وزیر این کشور بود. محمد شنیق در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۶، در ۸۷ سالگی درگذشت.
صالح بن یوسف (عربی تونسی: صالح بن یوسف؛ زاده: ۱۱ اکتبر ۱۹۰۷ – درگذشته: ۱۲ اوت ۱۹۶۱) در جربه میدون در تونس متولد شد و یکی از برجسته‌ترین رهبران جنبش ملی تونس بود. مسئولیت، دبیرخانه حزب مشروطه آزاد را به عهده داشت و از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ وزیر دادگستری در دولت محمد شنیق بود. در سال ۱۹۵۵ با استقلال داخلی که بورقیبه آن را پذیرفته بود مخالفت کرد و منجر به درگیری بین آن‌ها شد. این اختلاف باعث ایجاد شکاف در حزب مشروطه آزاد شد و منجر به ورود طرفداران هر دو طرف به صحنه درگیری‌های ادامه‌دار شد. اگرچه او حمایت بخش بزرگی از حزب را به دست آورد، اما در مقابل رهبری حزب را از دست داد و و از حزب برکنار شد. از آغاز سال ۱۹۵۶، او تصمیم به زندگی در تبعید گرفت و درآنجا به جمال عبدالناصر نزدیک شد. با این حال، اعلام استقلال در ماه مارس ۱۹۵۶ و اعلام جمهوری در ماه ژوئیه ۱۹۵۷ و خروج او از کشور منجر به تضعیف موقعیت او و در پایان به ترور او در ژوئن ۱۹۶۱ در آلمان راه برد.