مرجوعه

لغت نامه دهخدا

( مرجوعة ) مرجوعة. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) تأنیث مرجوع است به معنی بازگشت داده شده. رجوع به مرجوع شود. || ( اِ ) مرجوع. جواب نامه. پاسخ رساله و کاغذ. ( از متن اللغة ). رجوع به مرجوع شود.
مرجوعه. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) مرجوعة. رجوع به مرجوعة شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مرجوع جمع: مرجوعات.

جمله سازی با مرجوعه

پس به همان هيئت كه بر عصا تكيه فرموده بود او را قبض روح نمود، جنيان نظر مىكردند و او را بر همان حالت ايستاده و تكيه بر عصا كرده مى ديدند، تا يكسال به خدمات مرجوعه قيام مى نمودند و جراءت بر استعلاماحوال آن حضرت نمى كردند و تغييرى در احوال او نمى ديدند تا آنكه حق تعالى ارضهرا فرستاد كه عصاى آن حضرت را خورد، حضرت افتاد، پس جنيان شكر ارضه مى كنندهر جا كه باشد آب و خاك به آن مى رسانند.
بحمداللّه، از بركت آن محل، بركات الهيّه، در اندك زمانى، اين خدمت مرجوعه به انجامرسيد. شكر حضرت يزدان، جَلَّ ثناؤ ه را بجاى آوردم. و نام اين نامه گرامى رانجم الثاقب در احوال امام زمان عليه السلام گذاشتم و مطالب آن را درضمن دوازده باب بيان نمودم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
برداشت
برداشت
ارور
ارور
عظمت
عظمت
خنیاگر
خنیاگر