مبلس

لغت نامه دهخدا

مبلس. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ) متحیرو حیران. || اندوهگین و شکسته خاطر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اندوهگین. ( متن اللغة ). || ناامید. ( آنندراج ). || ساکت از غم و اندوه. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة )

فرهنگ فارسی

متحیر و حیران

جمله سازی با مبلس

فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم اءبوب كل شى ء حتى إ ذا فرحوا بما اءوتوا اءخذنهمبغتة فإ ذا هم مبلسون (44)
اما اينكه نوشته است و فرحك بما اتاك: و تو را به آنچه خداوند دادهخوشحال نمود از (آيه 44 سوره انعام ) قرآن گرفته كه خداوند مى فرمايد: حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون تا آنكه چون(ستمگران بر اثر وفور نعمتهاى اليه ) شاد وغافل شدند، ناگهان آنها را گرفتيم (و مرگ بسراغشان آمد) و اميدشان قطعگرديد.
ولى از آنـجـا كـه مـمـكـن اسـت (عـذاب دائم ) با گذشت زمان تخفيف يابد، و تدريجا ازشدت آن كاسته گردد در آيه بعد مى افزايد: (هرگز عذاب از آنها تخفيف نخواهد يافت، و هـيـچـگـونـه راه نـجاتى براى آنان نيست، و آنها از همه جا ماءيوس ‍ خواهند بود) (لايفتر عنهم و هم فيه مبلسون ).