لغت نامه دهخدا قیس عامری. [ ق َ م ِ ] ( اِخ ) مجنون: در بند عشق شاهد و هم عشق شاهدش عشقی چو قیس عامری و عروه حزام.خاقانی.رجوع به قیس بنی عامر شود.
جمله سازی با قیس عامری گاه میگویم چو قیس عامری آن ز جان از دوری لیلی بری شد از آن روزی که صحرای جنون ماوای من کرد شهوت همچو قیس عامری سودای من در به در مانند قیس عامری واله شوق جناب کیستم؟