عقل معاش

لغت نامه دهخدا

عقل معاش. [ ع َ ل ِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) قوه تدبیر زندگانی. ( فرهنگ فارسی معین ):
دام دیوانگی فروکرده
تا بدام اوفتاده عقل معاش.عطار.

فرهنگ فارسی

قوه تدبیر زندگانی

جمله سازی با عقل معاش

دیوانگی، ز عقل معاش است بی نیاز زنجیر هست، بند قبا را چه میکنی؟!
غنج و نازش ز راه چشمم داد داروی بیهشی به عقل معاش
به نوبهار کسی را که نیست عقل معاش به گوشه ی چمنی شد کنار آب گرفت
تعلیم زاره گیر در عقل معاش چیزی سوی خود می‌کش و چیزی می‌پاش
عشق گوید پاکباز و فرد باش عقل گوید کسب کن عقل معاش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز