صخ

لغت نامه دهخدا

صخ.[ ص َخ خ ] ( ع مص ) زدن چیزی سخت را بر چیزی رست و سخت. ( منتهی الارب ). || کر کردن آواز گوش را. ( منتهی الارب ). کر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). || به منقار زدن زاغ پشت ریش شتر را. || آواز سنگ. ( منتهی الارب ).
صخ. [ ص َ خِن ْ ]( ع ص ) صَخی. ثوب ٌ صخ؛ جامه چرکین. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

زدن چیزی سخت را بر چیز رست و سخت

جمله سازی با صخ

تپه صخ رجب مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان بروجن، بخش مرکزی، روستای دهنو واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۲۲۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هورنی
هورنی
چیپ
چیپ
حلما
حلما
فال امروز
فال امروز