لغت نامه دهخدا شکارگیر. [ ش ِ ] ( نف مرکب ) صیاد. ( زمخشری ) ( ناظم الاطباء ). شکارگر. ( ناظم الاطباء ). شکارچی. نخجیرگر. و رجوع به مترادفات شود.
جمله سازی با شکار گیر ای شیر چرخ، جان حسودش شکار گیر وی تیغ صبح، سینهٔ خصمش فگار کن دست نگار گر نرسد زی نگار چین ماهی به تابه صید مکن در شکار گیر