شاه مردی

لغت نامه دهخدا

شاه مردی. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) شاه میری. در اصطلاح عامه سالی را گویند که شاه در آن سال میرد چه در سابق بعلت مردن شاه امنیت کشور مشوش میشد، میگفتند: در سال شاه مردی، یعنی سالی که شاه مرد و اغتشاش شد.
شاه مردی. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس. دارای 400 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن خرما است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

یا شاه میری. در اصطلاح عامه سالی را گویند که شاه در آن سال میرد چه در سابق بعلت مردن شاه امنیت کشور مشوش میشد میگفتند: در سال شاه مردی یعنی سالیکه شاه مرد و اغتشاش شد.

جمله سازی با شاه مردی

شاه مردی را بنزد خویش خواند گفت عرض بندگی باید رساند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال انگلیسی فال انگلیسی