سفره چی

لغت نامه دهخدا

سفره چی. [ س ُ رَ / رِ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) خوان دار. پیشخدمت. مقرب. که طعام قسمت کند بر سر سفره.

فرهنگ فارسی

( صفت ) خوان سالار.

جمله سازی با سفره چی

ظاهراً مرادخان سفره چی ولدتیمورخان که شاه طهماسب او را روانه رستمدار کرده تا قلعه کجور را تسخیر کند، بدین قلعه روی آورده‌است و همین قلعه است که پس از اینکه به دست مأموران صفوی سوخته شد، به نام «سوته قلعه» شهرت پیدا کرد و امروز «دور قلعه» خوانند.
از خدمات وی می باشد.مسجد سفره چی که به صورت اشتباه آن را سرخی میگویند از بناهای دوره شاه عباس اول است که در سال ۱۰۱۴ هجری توسط خلف بیک (جد مرحوم رکن الملک) که سفره چی شاه عباس بود، ساخته شده است.
سفر فردوس برین سفره چی ما رضوان میزبان رحمت یزدان و چنو بی انباز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان
نمایان
کیری
کیری
اگزجره
اگزجره
عندلیب
عندلیب