سر رسد
جمله سازی با سر رسد
شمع چو وقت دررسد خفته به بال وپررسد رفتن اگر به سر رسد زحمت پا که میبرد
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ
کسی که باد خلاف تو دارد اندر سر رسد به خانهٔ آن ژاژ باد استیصال
ز خاک آستانش روی ما مشکل که برگردد اگر مانند اختر سر رسد بر آسمان ما را