رابحه

لغت نامه دهخدا

( رابحة ) رابحة. [ ب ِ ح َ ] ( ع ص ) تأنیث رابح؛ تجارةٌ رابحة؛ خرید و فروخت با سود. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سودمند. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ عمید

= رابح

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) مونث رابح. ۲ - با سود سود آور.

فرهنگ اسم ها

اسم: رابحه (دختر) (عربی) (تلفظ: rabehe) (فارسی: رابحه) (انگلیسی: rabehe)
معنی: با سود، سود آور

جمله سازی با رابحه

اگر به اين طلب اشتغال ورزى و بيدارى مردان هشيار پذيرى و به كار همتى چون اهتمامابدال گمارى، توانى اميد داشت كه نصيب خود از آن سعادتها دريابى. پس ضايع مدارعمر خود را در اهتمام به غير معرفت و عبادت حقمتعال كه براى آن آفريده شده اى كه وقت شريفت ضايع و هدر شود، و اميد سودت موجبضرر گردد. بدرستى كه غايب، عود نمى كند، و مرده را بازگشت به دنيا، ميسور نيست،و از دستت رفته باشد سعادتى كه براى آن وجود يافته اى، پس واى از اين حسرتىكه فنا نيابد، و ندامتى كه زوال نپذيرد، در وقتى كه معاينه كنى درجات سابقين را وبه نظر در آورى منازل مقربين را و تو مقصر باشى دراعمال صالحه و تجارتهاى رابحه پس قياس گير الم مصيبت فرزند را با اين المها وحسرتها، و دفع كن دشوارى را از دو الم و خطرناك ترش را، به آنكه آسان تر و دورتراز خطر است با اينكه قدرت ندارى بر دفع سبب ترك مصيبت و قدرت دارى بر دفع سببترك عبادت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب