لغت نامه دهخدا
دست نشاندگی. [ دَ ن ِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست نشانده. اطاعت. فرمانبری. رجوع به دست نشانده شود.
دست نشاندگی. [ دَ ن ِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست نشانده. اطاعت. فرمانبری. رجوع به دست نشانده شود.
حالت و چگونگی دست نشانده. اطاعت
💡 در این کتابها تفاوتی جدی در نقد باب و بهاء نسبت به ردیههای قاجاری مشاهده میشود. کم کم آئین باب و بهاء نه به عنوان فرقهای دینی بلکه فرقهای سیاسی تحت حمایت دولتهای استعماری روس و انگلیس معرفی میگردد و ضمن نقد احکام باب و بهاء، سوابق علی محمد باب و عبدالبهاء و ارتباط آنان با بیگانگان به عنوانی سندی محکم در دست نشاندگی آنان مطرح میگردد و تلاش بسیاری برای پر رنگ کردن ابعاد غیر اخلاقی عملکرد پیروان باب و بهاء به عمل میآید. این ویژگی در دوره بعد از انقلاب اسلامی و بویژه در کتابهایی که در مجموعه نیمه پنهان موسسه کیهان به چاپ رسیدهاند نیز، به چشم میخورد.