خرم بهشت

لغت نامه دهخدا

خرم بهشت. [ خ ُرْ رَ ب ِ هَِ ] ( اِ مرکب ) بهشت خرم. بهشتی که خرم است. مقصود بهشت معهود است:
اگر زو شناسی همه خوب و زشت
بیابی بپاداش خرم بهشت.فردوسی.بکوشش بجوییم خرم بهشت
خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت.فردوسی.بشادی یکی نامه پاسخ نوشت
چوروشن بهار و چو خرم بهشت.فردوسی.بیاراست ایوان چو خرم بهشت
می و مشک و عنبر بهم درسرشت.فردوسی.رسانند ما را بخرم بهشت
رهانند از دوزخ تنگ و زشت.نظامی.

فرهنگ فارسی

بهشت خرم بهشتی که خرم است

جمله سازی با خرم بهشت

بدیشان جهاندار پاسخ نوشت که بخ‌بخ که دیدم خرم بهشت
سوی خانه برد آن طرازی که رشت دل مام او شد چو خرم بهشت
گه شود زاو کشوری خرم بهشت گه شود ز او ملکتی زیر و زبر
برم دوستان را به خرم بهشت به دوزخ برم دشمن بد کنشت
نویسنده گر کج نخواهد نوشت برومند بادا به خرم بهشت
تو مهمان مایی به خرم بهشت چنینت به سر پاک داور نوشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مغیلان یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز