نکو اندیش

لغت نامه دهخدا

نکواندیش. [ ن ِ اَ ] ( نف مرکب ) نیکواندیشنده. نکوخواه. نیک خواه. خیراندیش. نیک اندیش. نیکواندیشه. که فکر نیکو دارد.

فرهنگ فارسی

نیکو اندیشنده. نکو خواه. نیکخواه. خیر اندیش. نیک اندیش. نیکو اندیشه.

جمله سازی با نکو اندیش

گفت شیخ آن نو مرید خویش را امتحان کرد آن نکو اندیش را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن
کون کردن
شکوه
شکوه
شهرت
شهرت
فال امروز
فال امروز