کاهلی کردن

لغت نامه دهخدا

کاهلی کردن. [ هَِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تن آسانی کردن. تنبلی کردن:
ایزد پیام داد ترا: کاهلی مکن
در کار، اگر تمام شنودستی آن پیام.ناصرخسرو.کاهلی کردند تا مرا بضرورت باز باید گشت. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تنبلی کردن: [ گر چه بیرون ز رونق نتوان خورد در طلب کاهلی نباید کرد ]. ( گلستان ) ۲ - سستی کردن ناتوان بودن.

جمله سازی با کاهلی کردن

💡 در انابت کاهلی کردن خطاست بر امید زندگی کان بی وفاست

💡 چو کار من مرا بایست کردن فکندم کاهلی کردن ز گردن

💡 به چنین وقت و چنین فصل عزیز کاهلی کردن و سستی نه رواست

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز