لغت نامه دهخدا
هژدهم. [ هَِدَ هَُ ] ( عدد ترتیبی، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه هژده واقع گردد. ( ناظم الاطباء ). هجدهم. هیجدهم: امیر سه شنبه هژدهم شهر جمادی الاولی در این صفه نو خواهد نشست. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به هژده شود.
هژدهم. [ هَِدَ هَُ ] ( عدد ترتیبی، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه هژده واقع گردد. ( ناظم الاطباء ). هجدهم. هیجدهم: امیر سه شنبه هژدهم شهر جمادی الاولی در این صفه نو خواهد نشست. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به هژده شود.
💡 و روز پنجشنبه هژدهم ماه جمادی الأخری امیر بجشن نوروز بنشست. و هدیهها بسیار آورده بودند، و تکلّف بسیار رفت. و شعر شنود از شعرا، که شادکام بود درین روزگار زمستان و فارغ دل و فترتی نیفتاد، و صلت فرمود، و مطربان را نیز فرمود.
💡 در سدهٔ هژدهم میلادی جامعهٔ تائینو بر اثر بیماری آبله و گرفتاریهای دیگری چون حلشدن اجباری در جوامع کشاورزی اسپانیایی و درآمیختن با دیگر نژادها از میان رفت.
💡 کارل مارکس در کتاب هژدهم برومر ناپلئون بناپارت گوشهای به مثال خر ژان بوریدان زدهاست: «نه خری که میان دو دسته علف گیر کرده باشد و نداند کدام لذیذتر است، بلکه حالت خری که میان دو چماق مانده و میخواهد بداند کدام یک از آن دو دردناکتر است.»
💡 از این شهر تا ۱۲۴۰ میلادی هیچ یادی نشدهاست. در ۱۳۴۲ ژان دو مونفور این منطقه را به انگلیسیان سپرد. در ۱۳۷۹ این شهر به فرانسویان بازگردانده شد. در ۱۶۳۱ کاردینال ریشلیو اسکلهای چوبی در آن ساخت که پایهای برای پایانهٔ دریایی شدن این شهر بود. استحکامات ساحلی این شهر تا سدهٔ هژدهم میلادی تکمیل و بازسازی شد و بر اهمیت شهر افزود.