همی جان
جمله سازی با همی جان
بَلیناس گفته ست و گفتار اوی همی جان فزاید به دیدار اوی
هست از جهان برون به هنر چون بدو رسد و همی جان کند مگر اندر جهان رسد
به هرکس که گرزش برآمد درشت همی جان به تن درش بنمود پشت
چو مادرش بر تخت زرین نشاند سکندر بروبر همی جان فشاند
که گفتی همی جان برافشاندند ز هر جای رامشگران خواندند
ز بهر آنکه همی جان ز فتنه باز آرد صریرکلک تو ماند به صور اسرافیل