چار دیوار است دیگر، چار موج بحر غم ساحل آن دامن صحرای عشرت گستر است
در چار موج بحر عدم غرق می شدی فلک وجود گر نرساندی تو بر کنار
فلک وجود را نه اگر بود ناخدای در چار موج بحر عدم بود غوطه ور
بختم چو کشتیای است فتاده به چار موج سکان فرو گسسته و بشکسته بادبان
ربط اجزای عناصر بس که بیشیرازه بود هریکی را چار موج فتنه توفان یافتم
زین دل که بسته ایم به این جسم عنصری در چار موج حادثه لنگر فکنده ایم