چار موج

لغت نامه دهخدا

چارموج. [ م َ / مُو ] ( اِ مرکب ) چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی «بهنور» گویند. ( آنندراج ):
کسی کزشش جهت کرده کناره
فتد در چارموج از حسن پنجاب.آرزو ( از آنندراج ).و رجوع به چارموجه شود.

فرهنگ فارسی

چهار موج. چار موجه. طوفان. گرداب که بهندی. گویند.

جمله سازی با چار موج

چار دیوار است دیگر، چار موج بحر غم ساحل آن دامن صحرای عشرت گستر است
در چار موج بحر عدم غرق می شدی فلک وجود گر نرساندی تو بر کنار
فلک وجود را نه اگر بود ناخدای در چار موج بحر عدم بود غوطه ور
بختم چو کشتی‌ای است فتاده به چار موج سکان فرو گسسته و بشکسته بادبان
ربط اجزای عناصر بس که بی‌شیرازه بود هریکی را چار موج فتنه توفان یافتم
زین دل که بسته ایم به این جسم عنصری در چار موج حادثه لنگر فکنده ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز