گویک

لغت نامه دهخدا

گویک. [ ی َ ] ( اِ مصغر ) گوی کوچک. گوی خرد. گویچه. || تکمه گوی گریبان. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ شعوری ) ( آنندراج ). گوی گریبان و گوی که بر سر ازار بندند. و گوی که بر سر فرج باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ):
سیلی خورد از گویک زهدانی خاتون
هر نطفه افسرده که جست از کمر تو.سنایی ( از بهار عجم ).دُجَة؛ گویک پیراهن. قُعموط؛ گویک گوی گردانک. و قُعموطَة؛ گویک. ( منتهی الارب ). || زهدان رحم را و زه نطفه را گویند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). || گلوله ای که جعل گرداند و آن سرگین چهارپایان باشد: دحروجة؛ گویک گوه گردان. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. گوی کوچک.
۲. تکمه.

فرهنگ فارسی

۱ - گوی کوچک گویچه: بر جیب و کله نهند پس تر آن قوق. لعل و گویک زر. ( تحفه العراقین ) ۲ - تکم. گوی گریبان. ۳ - گویی که بر سر فرج باشد: سیلی خورد از گویک زهدانی خاتون هر نطف. افسرده که جست از کمر تو. ( سنائی ) ۴ - زهدان رحم. ۵ - سرگین چهار پایان که جعل آن را میگرداند.

جمله سازی با گویک

💡 ساچمه یا گویک به گلوله‌های کوچک سربی گفته می‌شود. کاربرد اصلی ساچمه‌ها به عنوان پرتابه در انواع تفنگ‌ها است، اما کاربردهای صنعتی گوناگونی نیز دارد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز