کرپی

لغت نامه دهخدا

کرپی. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) جوجه تیغی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوجه تیغی شود.
کرپی. [ ک ُ ] ( اِ ) کوپری در ترکی. پل. جسر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. پلی که روی مرداب بسته شود.
۲. پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد.

فرهنگ فارسی

پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که ازروی مرداب بدریامتصل گردد
( اسم ) پل جسر.

جمله سازی با کرپی

این کار طی مراسمی خاص در صبح آخرین جمعه ی مهرماه (یکی از روزهای ۲۰ الی ۳۰ مهرماه) با ندای «یا الله» پاکار کرپی (فردی که از جانب باغداران برای نگهبانی از باغات انار به مدت یک سال معرفی می‌شود) انجام می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال اعداد فال اعداد فال ورق فال ورق