عتمه

لغت نامه دهخدا

( عتمة ) عتمة. [ ع َ ت َ م َ ] ( ع اِ ) سه یک اول از شب بعد از غیبت شفق. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و گفته شده است وقت نماز عشاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || باقی مانده شیر که بعد از دوشیدن فرودآرد به پستان یا شیر که وقت عتمه فراهم آرد. ( منتهی الارب ). بقیة اللبن یفیق بها النعم تلک الساعة. ( اقرب الموارد ). || تاریکی شب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( مص ) بازگشتن شتران از چراگاه وقت شام. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عتمة. [ ع ُ ت ُ م َ ] ( اِخ ) حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید

جمله سازی با عتمه

وَ لا عَلَی الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ نزلت فی البکائین و کانوا سبعة معقل بن یسار و صخر بن خنساء و هو الّذی کان وقع علی امراته فی رمضان فامر رسول اللَّه ان یکفّرو عبد اللَّه بن کعب الانصاری و سالم بن عمیر و علیة بن زید الانصاری و ثعلبة بن عتمه و عبد اللَّه بن معقل، اتوا رسول اللَّه ص فقالوا: یا نبی اللَّه ان اللَّه عز و جل قد ندبنا للخروج معک فاحملنا علی الخفاف المرقوعة و النعال المخصوفة نغزو معک، فقال: لا اجد ما احملکم علیه فتولوا و هم یبکون. مجاهد گفت: در شأن بنی مقرن فرو آمد معقل و سوید و نعمان. حسن گفت: نزلت فی ابی موسی و اصحابه و قیل نزلت فی عرباض بن ساریة.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت