صاحی

لغت نامه دهخدا

صاحی.( ع ص ) صاح. ج، صاحون، صُحاة. ( مهذب الاسماء ). هوشیار. به خود بازآمده پس از مستی. مقابل سکران. || یوم صاح؛ روز گشاده و بی ابر. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نعت فاعلی صاحون و صحاه

جمله سازی با صاحی

آن کس که صریح با صراحی نبود در مذهب اهل عشق صاحی نبود
صحن او شرع و عقل او صاحی خوانده محیی اعظمش ماحی
چو جان مست شد تن چه صاحی چه سکران چو تن خاک شد دل چه فاسق چه نائب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز