سخن گستر

لغت نامه دهخدا

سخن گستر. [ س ُ خ َ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) در عرف، سخنگو و شاعر. ( آنندراج ):
بمن چنان بود اندر نهفت صورت حال
که میر سیر شد از بنده سخن گستر.عنصری.با علی یاران بودند بلی پیر ولیک
بمیان دو سخن گستر فرقست کثیر.ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 196 ).دل هر که را کو سخن گستر است
سروشی سراینده یا دیگر است.نظامی.چون زمان عهد سنایی درنوشت
آسمان چون من سخن گستر بزاد.خاقانی. || به مجاز بمعنی پهنا دادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد. ( آنندراج ):
مدعی گرچه سخنگوست سخن گستر نیست
مهمل و معنی بسیار چه معنی دارد.محسن تأثیر ( از آنندراج ). || هم سخن.هم گفتار:
چو کوه البرز آن کوه کاندر آن سیمرغ
گرفته مسکن و با زال شد سخن گستر.فرخی.

فرهنگ عمید

۱. آن که سخن را شرح وبسط دهد، کسی که مطلب و موضوعی را تفسیر کند.
۲. کسی که ادبیات و زبان یک قوم را گسترش دهد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بیان کننده. ۲ - تفسیر کننده مفسر. ۳ - بلیغ.
در عرف سخنگو و شاعر یا به مجاز بمعنی پهنادادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد.

جمله سازی با سخن گستر

💡 بلبل ما در حریم بیضه سیر آهنگ بود عشق در گهواره چون عیسی سخن گستر شود

💡 با علی یاران بودند، بلی، پیر ولیک به میان دو سخن گستر فرق است کثیر

💡 درسخن‌های دری چابک تر و بهتر ز من در همه مرز خراسان‌، یک سخن گستر نبود

💡 به راه دین مبین نامه‌اش سخن گستر به کار شرع متین خامه‌اش زبان‌آراست

💡 گرد این گیتی به نظم نیک و الفاظ بدیع نام تو گسترد خواهم گر سخن گستر منم

💡 هر چه کاری بدروی و هر چه گویی بشنوی این سخن حقست اگر نزد سخن گستر برند

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نغمه یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
روله یعنی چه؟
روله یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز