زاغ بانگ

لغت نامه دهخدا

زاغ بانگ. ( اِ مرکب ) مقلوب بانگ زاغ. آواز زاغ:
بر گلت آشفته ام بگذار تا در باغ وصل
زاغ بانگی میکنم بلبل هم آوائیم نیست.سعدی.

فرهنگ فارسی

آواز زاغ

جمله سازی با زاغ بانگ

💡 بانگ دزدیده بلبلان را زاغ بانگ دزدی در‌آوریده به باغ