رمانیده

لغت نامه دهخدا

رمانیده. [ رَ دَ / دِ ] ( ن مف ) رم داده شده. رمانده شده. رجوع به رمانیدن شود.

فرهنگ عمید

رمانده، رم داده شده.

جمله سازی با رمانیده

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (۵۱) گویی خرانند رمانیده و ترسانیده‌
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سکسی
سکسی
استفاده
استفاده
کس ننه
کس ننه
بی عرزه
بی عرزه