ذره پرور
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با ذره پرور
یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش هرکه شد خورشید باید ذره پرور بودنش
ز ذره روی دل آفتاب می جویم در آن دیار که خورشید ذره پرور نیست
ای صاحبی که کف حداد تو روز بزم خورشید ذره پرور و ابر گهر نم است
بگفت ای ذره پرور سعد اکبر شنیدستم زخشت مهر و اختر
سایه پا ننهاده یک ره بر سر بالین من آفتاب ذره پرور مهربان باشد مرا
نیست با ملک سلیمان غافل از احوال مور با کمال قدر باشد ذره پرور آفتاب