حقوق

حقوق یکی از مهم‌ترین شاخه‌های علوم اجتماعی است که به بررسی قواعد حاکم بر روابط میان افراد در جامعه می‌پردازد. این علم از جنبه‌های مختلف به شاخه‌های متعددی تقسیم می‌شود. توجه به شاخه‌های کلیدی آن در دانشنامه جهان اسلام از جنبه‌های مختلف حائز اهمیت است. از یک سو، جوامع و کشورهای مسلمان به دلیل نیازهای اجتماعی و سیاسی جدید، به شاخه‌های مختلف این مفهوم و مقررات در زمینه‌های مدنی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و قضایی به طور فزاینده‌ای نیاز دارند. از سوی دیگر، ریشه‌های این مفهوم در جهان اسلام به احکام شریعت اسلام برمی‌گردد و امروزه، با وجود تأثیرات قابل توجه کشورهای اسلامی از حقوق غربی، به ویژه در زمینه ساختار نهادها و تشکیلات حقوقی، تسلط ضوابط و احکام فقهی در بسیاری از حوزه‌ها، به ویژه در قوانین ماهوی، همچنان مشهود و قابل توجه است. علاوه بر این، مطالعه تطبیقی میان داده‌های این علم، که نتیجه تلاش‌های بشری است، و قواعد و مقررات حقوقی اسلام، که توسط فقها بر اساس آموزه‌های دینی و با استناد به ادله شرعی گردآوری شده، از نظر علمی بسیار مفید و جالب توجه به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

حقوق. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حُق. به معنی خانه های عنکبوت. || ج ِ حقه. || ج ِ حَق. ( منتهی الارب ). حقها. سزاها. پاداشها. واجبات

فرهنگ معین

(حُ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ حق. ۱ - راستی ها، درستی ها. ۲ - وظایف، تکالیف. ۳ - در فارسی به معنای دستمزد. ۴ - مجموعة قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است.، ~ اجتماعی مجموعة حقوق فرد در پیوند ب

فرهنگ عمید

۱. دستمزدی که معمولاً به صورت ماهیانه از سوی کارفرما به کارگر یا کارمند پرداخت می شود.
۲. دانش شناسایی و بررسی قانون.

فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع حق. ۱ - راستیها درستیها. ۲ - حصه ها بهره ها. ۳ - وظایف تکالیف. ۴ - مواجب شهریه ها. توضیح معمولا در تداول بصورت مفرد آید: (( حقوق این ماه را هنوز نداده اند. ) ) ۵ - اموال و املاک. ۶ - قوانین. ۷ - سلطنت و تسلط استقلالی یا قراردادی و یا غیر قراردادی اشخاص است بر اشخاص یا اشیائ بعبارت دیگر در نتیج. قواعد حقوقی و یا قانون برای افراد قدرتی دست میدهد که می توانند پاره ای از امور را از شخص دیگر بخواهند و یا اعمال افعالی در چیزی کنند. یا علم حقوق. علمی است که از قواعد و نظاماتی بحث میکند که تنظیم کنند. حقوق افراد و روابط بین موسسات عمومی است. ۸ - احوال و مقامات و معارف وارادات و قصود و معاملات و عبادات. یا حقوق نفس. چیزیست که بقائ و حیات نفس متوقف بر آنست.
شهری بود که در حدود اشیر و نفتالی واقع

ویکی واژه

دست‌مزدی که کارمند یا کارگر در ازای کار مؤظف، معمولا بطور ماهانه دریافت می‌کند؛ مواجب، حق‌الزحمه، دستمزد. حقوق ممکن تصحیف شده حَقؤق باشد، و در زبان معیار باستان به معنی رانده شده است، رانده از شهر، دیار یا به نوعی تبعید و جلای وطن.
مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده‌ است.
وظایف، تکالیف.
راستی‌ها، درستی‌ها.
حقوق اجتماعی مجموعه حقوق فرد در پیوند با اجتماع.
حقوق بازنشستگی حقوقی که کارمند یا کارگر در دوران بازنشستگی می‌گیرد.
حقوق بشر مجموعه حقوق و اختیاراتی که به یک شخص به عنوان انسان و بدون در نظر گرفتن نژاد، ملیت، تابعیت یا جنس او داده می‌شود.
حقوق بین‌الملل شاخه‌ای از علم حقوق که از قانون‌های حاکم بر روابط کشورها گفتگو می‌کند.

جملاتی از کلمه حقوق

آنکو برد به اسم وکالت حقوق مفت! زین ملت فقیر، کنش مبتلای لر
حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست که شرح قاعدۀ آن زبان بفرساید
غبن بود چون منی، با همه فنّ حقوق سخرۀ حکم فلان، عرضۀ خشم فلان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم