این اصطلاح به دستهای از محصولات اطلاق میشود که در یک فرآیند تولیدی مشخص یا در یک بازه زمانی معین تولید شدهاند و معمولاً از ویژگیها و مشخصات یکسانی برخوردارند. بچ کد، در واقع یک شناسه منحصر به فرد است که به این دسته از محصولات تخصیص داده میشود تا امکان ردیابی و پیگیری آنها در طول زنجیره تولید و توزیع فراهم گردد. بچ کد معمولاً حاوی اطلاعاتی نظیر تاریخ تولید، شماره فرآیند، محل تولید و گاهی اوقات جزئیات دیگری مانند شیفت کاری، شماره سالن تولید یا شماره مخزن است. این اطلاعات به تولیدکنندگان و توزیعکنندگان کمک میکند تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا نیاز به ردیابی، به سرعت منشأ مسئله را شناسایی کرده و همچنین از اصالت و کیفیت محصول اطمینان حاصل کنند. گرچه بچ کد و لات کد گاهی به جای یکدیگر به کار میروند، اما تفاوت جزئی در زمان تخصیص آنها وجود دارد. بچ کد معمولاً پیش از آغاز فرآیند تولید به محصول اختصاص مییابد، در حالی که لات کد پس از تکمیل فرآیند تولید و نهایی شدن محصول به آن تعلق میگیرد. با این حال، در عمل، هر دو کد برای شناسایی یک دسته از محصولات کاربرد دارند.
بچ
لغت نامه دهخدا
بچ. [ ب ُ ] ( اِ ) اندرون دهن. لنبوس. اکپ. کپ. پچ. ( فرهنگ رشیدی ) ( برهان قاطع ). داخل دهان. ( از فرهنگ شعوری ). قنب ( در تداول مردم قزوین ). اندرون لنبوس. ( فرهنگ جهانگیری ). بج. ( آنندراج ). آکب. ( فرهنگ نظام ):
تا زبغرت زنیم پر از باد کن بچت
ورنه تپانچه بازخوری تو ز ما به پک.پوربهای جامی ( از فرهنگ نظام ).|| گوشت پهلوی لب.( از فرهنگ شعوری ). در تداول عامه خراسان بُغ و بُک نیز بمعنی گوشتهای روی گونه و اطراف دهان بکار رود وگویند: وربکم مزنی، یا: وربغم مزنی ( بربکم می زنی )؟ || موی پیش سر. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ جهانگیری ). || پالایش آب و شراب. زهاب. ( از فرهنگ شعوری ).
بچ. [ ب َ ] ( اِ ) در اصطلاح محلی کوهستان های کرمان بجای بچه بکار میرود اعم از حیوانات و حشره و انسان. مثل: مگسها بچ دادند؛ یعنی زنبوران عسل بچه پراندند.
فرهنگ فارسی
در اصطح محجلی کوهستان های کرمان بجای بچه بکار میرود اعم از حیوانات و حشره و انسان.
جمله سازی با بچ
بجود و لطف ببرد او لطافت و بسپرد یکی بباد صبا و دگر بچرخ اثیر
فانی ز غم مغبچگان چند وه و آه شد در نظر پیر مغان وقت انابت
زلف پرچین تو آشفته دلی در فردوس خال مشکین تو هندو بچهای در گلزار