تفتیش

واژه تفتیش در زبان فارسی به معنای بررسی، جستجو و کاوش دقیق در مورد یک موضوع یا شیء است. این واژه به عمل جستجو و بازرسی در مکان‌ها، اشیاء یا افراد اشاره دارد و می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند حقوقی، امنیتی، علمی و اجتماعی کاربرد داشته باشد.

تعریف و مفهوم

تفتیش به معنای بررسی و جستجوی دقیق است که به منظور یافتن اطلاعات یا شواهد خاص انجام می‌شود. این عمل ممکن است در مواقعی مانند تحقیق درباره جرائم، بررسی مدارک یا کشف حقایق مربوط به یک موضوع خاص صورت گیرد.

انواع 

این اقدام می‌تواند به انواع مختلفی تقسیم شود، از جمله تفتیش بدنی (بررسی جسمی افراد)، وسایل (بررسی لوازم و اشیاء) و محل (بررسی مکان‌ها و ساختمان‌ها). هر کدام از این انواع، روش‌ها و قوانین خاص خود را دارند.

قوانین و مقررات

این عمل تحت قوانین و مقررات خاصی انجام می‌شود. به عنوان مثال، در بسیاری از کشورها، تفتیش باید با مجوز قانونی انجام شود تا حقوق افراد حفظ گردد. این موضوع به ویژه در زمینه‌های حقوق بشر و حفظ حریم خصوصی افراد اهمیت دارد.

کاربردها

این اقدام در زمینه‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد، از جمله در تحقیقات پلیسی، بازرسی‌های امنیتی، تحقیقات علمی و حتی در محیط‌های تجاری. هر یک از این زمینه‌ها نیاز به رعایت اصول خاصی دارد و ممکن است بسته به شرایط، روش‌های متفاوتی را طلب کند.

لغت نامه دهخدا

تفتیش. [ ت َ ] ( ع مص ) واپژوهیدن. ( دهار ) ( زوزنی ). کافتن. ( نصاب ). جستن و کاویدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). کاویدن و کندیدن و جستجو کردن. ( غیاث اللغات ). نیک جستجو کردن و کاویدن و با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). نظر کردن در ظاهر چیزی و جستجوی آن نمودن. ( از اقرب الموارد ). تفحص و تجسس و کاوش. ( ناظم الاطباء ). بازرسی. وارسی. پی جویی. بررسی. پژوهش. بازرسیدن. بررسیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): نشاندند حرمها را در عماریها... و بسیار نامردی رفت در معنی تفتیش و زشت گفتندی. ( تاریخ بیهقی ).
چون به بدنامی برآمد ریش او
دیو را ننگ آمد از تفتیش او.مولوی.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) تفحص کردن، جستجو کردن. ۲ - (اِمص. ) بازرسی، پژوهش.، ~ عقاید پرس و جو دربارة عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان.، ~ بدنی الف - گشتن لباس و بدن کسی. ب - بازرسی بدنی.

فرهنگ عمید

۱. جستجو کردن، کاوش کردن، کاویدن.
۲. کاوش، بازرسی.

فرهنگ فارسی

جستجوکردن، کاوش کردن، کاویدن، کاوش، بازرسی
۱ - ( مصدر ) تفحص کردن باز رسیدن باز جستن وا پژوهیدن. ۲ -( اسم ) بازرسی باز جست پژوهش. جمع: تفتیشات. یا ادار. تفتیش. ادار. بازرسی.

ویکی واژه

تفحص کردن، جستجو کردن.
بازرسی، پژوهش.؛ ~ عقاید پرس و جو دربارة عقاید دینی و سیاسی مردم برای شناسایی مخالفان.؛ ~ بدنی الف - گشتن لباس و بدن کسی. ب - بازرسی بدنی.

جملاتی از کلمه تفتیش

که به‌ناگه یکی بیامد پیش گفت باید کنیمتان تفتیش
که تو هر کار که بودت داری باز شد مشغله تفتیش مرا
دایم زمانه در پی تفتیش حال ماست پیوسته راهزن خبر از کاروان گرفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال فنجان فال فنجان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس