تعصب

تعصب به معنای وابستگی و پایبندی شدید به یک گروه، عقیده، یا ایده خاص است که با عدم پذیرش و تحمل دیگر دیدگاه‌ها و نظرات همراه است. این مفهوم می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند مذهب، نژاد، سیاست، فرهنگ و حتی ورزش مشاهده شود.

ویژگی‌ها

عدم تحمل: افرادی که دچار این نوع وابستگی هستند، نسبت به نظرات و عقاید دیگران تحمل کمی دارند و ممکن است به راحتی به مخالفت با آنها بپردازند.

احساس برتری: تعصب می‌تواند به احساس برتری نسبت به دیگران منجر شود. این افراد ممکن است خود را به عنوان تنها دارنده حقیقت و درستی ببینند.

مقاومت در برابر تغییر: تعصب با مقاومت در برابر تغییر و انکار واقعیت‌های جدید همراه است. چنین اشخاصی ممکن است به سختی نظرات جدید را قبول کنند.

تأثیرات منفی: تعصب می‌تواند منجر به درگیری‌ها، تبعیض‌ها و تنش‌های اجتماعی شود و روابط بین فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد.

لغت نامه دهخدا

تعصب. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ] ( ع مص )بستن عصابه. ( تاج المصادر بیهقی ). عصابه بر سر بستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || عصبیت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). حمیت و عصبیت و برنایشتی و جانب داری و طرفداری و حمایت. ( ناظم الاطباء ): عمر من به شصت وپنج سال آمده و بر اثر وی [ بوسهل ] می بباید رفت و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و میلی کشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175 ). به قدمی راسخ و عزمی ثابت در هواداری و حفظ خاندان کریم اتابکی تعصب نمود و حق گزاری کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 11 ).
تعصب را کمر دربسته چون شیر
شده بر من سپر بر خصم شمشیر.نظامی.خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند. ( گلستان ). || دعوای عصبیت کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || حمایت کردن و یاری دادن و پشتی کردن و خویشاوندی کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || مایل شدن بسوی کسی و دفاع کردن از حریم او و دامن بکمر زدن و جدیت نمودن در پیروزی وی. ( از اقرب الموارد ). || مخالفت و مقاومت کردن با کسی و مشاهده عناد و عصبیت در نفس خودبر علیه کسی کردن. ( از اقرب الموارد ). عداوت. کینه ورزی. دشمنی: سلطان را نیک درد آمده بود که حسنک را قرمطی خوانده بودند و به آن وحشت و تعصب خلیفه زیاده می گشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 180 ). علی رایض حسنک را به بند می برد و استخفاف می کرد و تشفی و تعصب و انتقام مینمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 ). فضل ربیع که حاجب بزرگ بود میان بسته تعصب آل برمک را.( تاریخ بیهقی ایضاً ص 424 ). || نپذیرفتن گفتار حق در مقابل دلیل بر اثر تمایل به جانبی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || سخت غیور بودن دردین و مذهب و دفاع کردن از آنها. ( از اقرب الموارد ). حمایت مذهبی. ( ناظم الاطباء ):
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد.منوچهری.|| قناعت نمودن بچیزی و راضی شدن به آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || میان بستن از گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ عَ صُّ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) از چیزی سخت جانبداری کردن. ۲ - (اِمص. ) حمیت، عصبیت. ۳ - سخت گیری.

فرهنگ عمید

۱. جانبداری کردن از مذهبی.
۲. به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن.
۳. [قدیمی] کینه، دشمنی.

فرهنگ فارسی

جانب داری کردن ا کسی یاازطریقه ومذهبی، حمایت ویاری کردن، بچیزی دلبسته ومقیدبودن و، سخت از آن دفاع کردن
۱-( مصدر ) جانب داری کردن حمایت کردن حمیت داشتن.۲ - پر خاش کردن سخت گرفتن. ۳ -( اسم ) حمیت عصبیت. ۴ - سختگیری. جمع: تعصبات.
عصابه بر سر بستن

دانشنامه عمومی

تعصب یک باور یا رفتار است که با حرارت بی چون و چرا، برای تمام اهداف با موضوعات مختلف، یا با شور و شوق وسواسی برای تفریح یا سرگرمی انجام شود. به عبارت دیگر تعصب به معنای اعتقاد و باور شدید و غیرمنطقی نسبت به یک چیز است حتی اگر آن چیز اشتباه و نادرست باشد. فیلسوف جرج سانتایانا تعصب را اینچنین تعریف کرده است: «تلاش خود را مضاعف کردن وقتی هدف را فراموش کرده اید». به باور وینستون چرچیل، «متعصب کسی است که نمی تواند نظر خود را تغییر دهد یا موضوع را عوض کند». با هر دو تعریف، متعصب، استانداردهای بسیار سخت و سفت و آستانه تحمل پایین برای آرا و نظرهای مخالف دارد.
نیل پستمن در کتاب خود صحبت دیوانه، صحبت احمقانه می گوید «کلید تمام باورهای متعصبانه این است که همگی خود - تأییدگر هستند… ( برخی بارها ) متعصبانه اند نه به خاطر اینکه لزوماً نادرست باشند، بلکه چون به طریقی اظهار می شوند که گویی هیچ وقت نادرستی آنها نمی تواند نشان داده شود. »
رفتار یک تماشاچی یا یک طرفدار ( به انگلیسی: fan ) که شور و شوق زیادی برای یک موضوع خاص دارد با رفتار یک متعصب که هنجارهای اجتماعی را نقض می کند متفاوت است. هرچند رفتار یک طرفدار ممکن است عجیب و غیرعادی به نظر بیاید، هنجارها را نقض نمی کند. یک فرد نوابیغ ( به انگلیسی: crank ) نیز با متعصب تفاوت دارد. فرد نوابیغ با خرافات عجیب باورهایی دارد که از نظر هنجارهای جامعه مضحک یا احتمالاً غلط اند؛ مثل تخت بودن زمین. در طرف مقابل، باورهای یک فرد متعصب شاید در جامعه نرمال «تلقی» شوند، مثل علاقه به دین یا سیاست، با این تفاوت که مقیاس دخالت فرد، تعهد او به موضوع یا وسواسش به آن به شکل غیرطبیعی و نامتناسب هستند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَعَصُّب (prejudice)
در رفتارشناسی اجتماعی، به معنی پیش داوری منفی دربارۀ اعضای یک نژاد یا گروه به رغم واقعیت های خلاف. شخص متعصب معمولاً گروه خود را از لحاظ هوش، منش، یا رفتار برتر از دیگران می پندارد. روان شناسان ریشه های تعصب را در بی نظمی های شخصیتی، عوامل برانگیزنده در محیط اجتماعی، و ویژگی های مربوط به فرآیندهای فکری بهنجار جست وجو کرده اند. تعصب غالباً با نهادهایی اجتماعی چون جداسازی، تبعیض نژادی، یا نوع دیگری از تبعیض همراه است. این رفتار در کودکان زیر سه یا چهار سال مشاهده نمی شود.

جملاتی از کلمه تعصب

روزنامه گاردین در اگوست ۲۰۱۸ با آذری‌نژاد مصاحبه کرد. آذری‌نژاد در این مصاحبه، گفت که هیچ تعصبی در انتخاب عناوین کتاب‌ها اعم از مذهبی و غیرمذهبی یا ایرانی و خارجی ندارد بلکه فقط به رشد تفکر و مهارت‌های کودکان توجه دارد.
ایرانیان بر این باور هستند که تغییر نام خلیج فارس با انگیزه سیاسی و از روی تعصب قومی بکار می‌رود و اقدامی خلاف حقوق بین‌الملل و کنوانسیون‌های فرهنگی است و همچنان نام تاریخی خلیج فارس باید استفاده شود.
ارتباط بین دین و پیامدهای اقتصادی از دو طریق قابل تفسیر است: (۱) ویژگی ذاتی دین که رشد را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا (۲) از ویژگی‌های همبسته با دین (نه خود دین) که بر رشد اثر گذار است. وجود تقابل ادبی به دلیل عدم توانایی در تمایز بین دو توضیح، مسئله ای که تعصب درونزا نامیده می‌شود، مورد انتقاد قرارمی‌گیرد.
تعدادی دیگر از اصطلاحات برای اشاره به احساسات و گرایش‌های منفی در برابر اسلام و مسلمانان از قبیل ضداسلام‌گرایی، عدم تحمل مسلمانان، تعصب ضداسلامی، نفرت از مسلمانان، ضد گرایش به اسلام، مسلمان هراسی و اهریمن ماهیتی اسلام و مسلمانان، وجود دارند. در آلمان از دو واژه اسلام‌هراسی (ترس) و اسلام‌ستیزی (خصومت) استفاده می‌شود. در اسکاندیناوی واژه‌ای به معنای نفرت از مسلمانان به کار می‌رود.