خروس، جانوری از شاخهٔ طنابداران، ردهٔ پرندگان و راستهٔ ماکیانسانان است و به عنوان جنس نر پرندهٔ مرغ شناخته میشود. این پرنده معمولاً بیش از یک جفت مرغ را برای خود انتخاب میکند، اما به دلیل عدم توانایی در محافظت از هر یک از لانهها بهطور جداگانه، بیشتر بر روی منطقهای که مرغهایش در آنجا قرار دارند، تمرکز میکند. اگر خروس دیگری به محدوده او نزدیک شود، او به دفاع از قلمرو خود پرداخته و به آن حمله میکند. در طول روز، این حیوان در مکانی بلندتر از سطح زمین نشسته و به نظارت بر محدوده و مرغهایش در برابر خطرات دیگر جانوران و خروسهای رقیب میپردازد. در صورت احساس خطر، او با تولید صداهایی به مرغها هشدار میدهد و دارای نژادهای متنوع و متفاوتی هستند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. نژادهای مرغ و خروس به پنج گروه اصلی تقسیم میشوند: نژادهای آمریکایی، انگلیسی، آسیایی، مدیترانهای و متفرقه. معمولاً وقتی از نژادهای مرغ صحبت میشود، منظور نژاد مشترک مرغ و این حیوان است، هرچند در برخی نژادها، تفاوتهای ظاهری قابل توجهی بین این حیوان و مرغ وجود دارد، مانند تفاوت در شکل تاج.

خروس
لغت نامه دهخدا
خروس. [ خ َ ] ( ع ص ) زن دوشیزه در اول حمل. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || زن نفساءکه ازبهر وی طعام خرسه سازند. || زن کم شیر. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خروس. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ خَرس و خِرس. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خروس. [ خ ُ ] ( اِ ) دیک. نر از ماکیان و مرغ خانگی. ( ناظم الاطباء ). نرمرغ. مرغ نر. نرینه مرغ خانگی. خروچ. خروه. خرو. خره. گال. رنگین تاج. خروش. ابوحماد. برائلی. ( یادداشت بخط مؤلف ). ابوالیقظان. ابوالنبهان. ابوسلیمان. ابوبرائل. ابوحسان. ابوحماد. ابوعقبة. ابوعلویه. ابومدلج. ابوالمنذر. ابوالندیم. ( المرصع ). صرصر. عوف. دیش. صارخ. طخی. ( منتهی الارب ). در حاشیه برهان قاطع آمده است: پهلوی xros از ریشه اوستایی xraos بمعنی خروشیدن، لغةً بمعنی خروشنده ( بمناسبت بانگ وی ) = فارسی: خروه، خروچ، خروز، بلوچی kros، خوانساری kros، گیلکی xorus، فریزندی. xarus، یرنی harus. نطنزی xorus، سمنانی harisa،xorus، ترکی عثمانی عاریتی و دخیل خروز، اسلاوی صربستان oroz در لهجه های دیگر اسلاوی مانند روسی kuritza ( ماکیان ) [ این نام از ایران بزبانهای اسلاو رسیده ]،نرینه ماکیان.
فرهنگ معین
(خُ ) (اِ. ) مرغ نر خانگی از راستة ماکیان.، ~ بی محل (عا. ) کنایه از: کسی که کارها را بی موقع و بی جا انجام دهد.، ~ جنگی الف - خروسی که برای خروس بازی تربیت کنند. ب - آدم شرور و دعواطلب.
فرهنگ عمید
جنس نر از مرغ خانگی.
* خروس کولی: (زیست شناسی ) پرنده ای وحشی شبیه خروس و بزرگ تر از کبوتر با پاهای دراز، بال های بزرگ، دم پهن، چشم های درشت، و کاکلی از پر که بیشتر در کنار آب ها و سبزه زارها به سر می برد.
فرهنگ فارسی
خیز آب کوهه موج آب
ویکی واژه
gallo
کنایه از: کسی که کارها را بی موقع و بی جا انجام دهد.؛ ~ جنگی الف - خروسی که برای خروس بازی تربیت کنند. ب - آدم شرور و دعواطلب.