توپر

لغت نامه دهخدا

توپر. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) انباشته. مقابل کاواک و توخالی.از: «تو» ( داخل، اندرون ) + «پر» ( مملو، انباشته ).

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ توخالی] آنچه میان تهی نباشد: لاستیک توپر.
۲. [مجاز] شخص پخته و کارآزموده.
۳. [مجاز] تودار.

فرهنگ فارسی

انباشته

جمله سازی با توپر

💡 نه سوز دوربو که اولسون صاحب مشرب قوری زاهد قرا توپراغی هرگز آب حیوان ایلمک اولماز

💡 کتاب اتوپرترهٔ ادوارد لو با ترجمهٔ احسان لطفی توسط انتشارات حرفه هنرمند در ایران منتشر شده‌است.

💡 باغچامیز فاسد اولوب، هر نه اکرسن اولماز یئری داشلیقدی گره ک توپراقی غربیللنسین

💡 آق‌توپراق، روستایی از توابع بخش صفاییه شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی ایران است.

💡 - نقص لوله عصبی (آنانسفالی و اسپینابیفیدا) به‌واسطه سطوح آلفا فیتوپروتئین

💡 شفقت ایلن بیرکرت باشین گوتور توپراقدن نیچه یولوندا شفقدن ترلسون قان آفتاب؟

شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز